جریان اینه ک

وسط خیابون داش سرم جیغ و داد میزد

سرمو انداختم پایین

داد زد

لعنتی من عاشقت بودم

گفتم آره

گف چرا ؟

گفتم چی؟

گف من چی نداشم؟

گفتم معرفت...

گف مگه تو چی داشتی؟

خندم گرف

داد زد....بگوووووووووو

گفتم خریت

ساکت شد

سرشو انداخ پایین

داد زدم

گمشو ...

همون عطریو زده بود ک من واسش خریده بودم

هه

سرکوچه باز اومد

واسا....

ها؟

گف چرا داد زدم سرتو انداختی پایین؟دیدی حق با من بود؟

گفتم هیچی از من یاد نگرفتی

اینو یادگاری داشته باش...وختی کسی جلو ک*س شعرات ساکته

ینی برو...

ینی ریدم بهت.... دنیام بیابون شده

دیدنشو ندیدم...الان ک متوجه شدم رو تختمم...

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

اندازه 1 قرون قبولت ندارم...

زورتو تو مستراح بزن...اینجا وبه منه

سخ دهنم وا بشه اما وا شه بستنش مکافاته

در نیف با من

دیدی ک وسط خیابون دوستت چ حالی شد....

هه

عزرائیل

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |

لم دادم رو تخت..وبگردی میکنم

میگه چته...چشاتو نازک کردی و پوزخند داری!!!

ب نظر من میدونین مشکل از کجاس؟؟؟

از ننه باباتون

الکی ک*س نگین تو نت...

آدمای واقعی ریدن تو دنیای مجازی

دنیای بعدی رو باس برا ورودش کنکور بذاریم.....

 

+ تاريخ ساعت نويسنده عزراییل |