دراز ک میکشم تو اتاقم
آسمون شتلب میوفته تو دل پنجره اتاقم
دیشب عشقبازی ها کردند ماه و ابر.....
گاهی وختا لازمه هیچی ننویسم
همینطوری یه پست رو خالی بذارم....
بدی هم عادت میشه واسه آدم...
توی چشاش ک دقیق میشم عشق ب عروسک کهنشو میبینم
با همون حس کودکانه نگام میکنه
میشه از این گلا بخری؟
خدای من چ صداش تو دل میشینه.....
*ینی چی میشه عاقبت این بچه ها...!؟
غم اگر ترکم کند....تنهای تنها میشوم
نمیدونم چرا یهو اومد تو ذهنم ک بنویسم
خیلی وخته دیگه اون خوده واقعیم نیستم.....